Select Language کوچه دلواپسی...
کلبه محبت

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم ....

نه برای اينکه آنهايی که رفتند را باز گردانم ؛

برای اينکه نگذارم بيايند !!!

دیروز را ورق می زنم و خاطرات گذشته را مرور می کنم .
در روزهای بی تو بودن صدای خش خش برگها را از لابلای صفحات پاییزی می شنوم

و التماس شاخه ها را که در حسرت دستهای سبز تو مانده اند .
کم کم به این باور می رسم که سرنوشت ، نثر ساده ایست از حسرت و اشک

 که حرفی برای گفتن ندارد .
به صفحات بهاری با تو بودن می رسم . بنفشه هایی که از بالای واژه ها سر می زنند

 و چشمان تو را بهانه کرده اند .

دنیای من شبیه پنجره ای رو به غم است و زندگی ام آهی است

 که از قلب شکسته ام سر بر آورده است.این دنیا،این دوزخ بزرگ

 که من در آن نهفته ام یک تکه از تمام غمهای عالم است

 و زندگی برای من غروبی است که طلوع ندارد.




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







چت تلگرام